‏گفت :« خوبه دیگه کافیه ! اول صبحی نمیخوام با حرفای تلخ ناامیدتون کنم.»
ولی ما، همه نا امید بودیم.
نا امید بودیم و
از اندوهی مشترک می چشیدیم.