خرما پزون

رُطَبا دارن می رسن.

نمیای؟

فیل خونگی

 
دلم یک فیل می خواهد. یک فیل خانگی.
سوار ماشین شویم و او هی سرش را از پنجره ی شیشه ی کنار راننده بیرون بیاورد  و من با نگرانی بگویم :«مواظب خرطومت باش»
بعد از ظهر ها قبل از غروب آفتاب، در سطح شهر با هم قدم بزنیم. به مغازه ی مخصوص فیل های خانگی برویم و برایش غذای مورد علاقه اش را بخرم. همچنین اسباب بازی های مورده علاقه اش را. شب ها روی تخت در بغلش بخوابم و هر ماه او را پیش دامپزشک ببرم واکسنش را بزند و در حالی که توی گوشش می گویم:« اصلن درد نداره، زود تموم می شه»، یواشکی گریه کنم و مف هایم را با دست هایم پاک کنم. شب هم برایش سوپ بپزم و ملت را با استوری هایی که از او در اینستاگرام می گذارم پاره کنم.
داشتن فیل خانگی، هیجان انگیز نیست؟

وسواس فکری عملی

اخرین کتابی که خوانده ام متعلق به جان گرین است. راستش را بخواهید من هیچ وقت از طرفداران جان گرین نبودم. داستان از آنجا شروع شد که من بطور اتفاقی در اینترنت با مقاله ایی با عنوان« آیا میدانید جان گرین از اختلال  وسواس فکری عملی (ocd) رنج می برد؟» روبرو شدم. از دیدن این تیتر چشمانم گرد شد‌ که جان گرین این نویسنده ی محبوب و مطرح وسواس فکری عملی دارد، و بیشتر  ایمان اوردم به اینکه وسواس پایانِ راه نیس (حتی ممکن است آغاز راه باشد). روی مقاله کلیک کردم به چند مقاله ی دیگر در همین رابطه رسیدم و فهمیدم که جان گرین اخیرا کتابی نوشته با عنوان «زمین بر پشت لاک پشت ها» که درمورد اختلال وسواس فکری ست. و عکس العمل من در آن لحظه؟ خب دیوانه  و هیجان زده شده بودم احساس می کردم این کتاب را جان گرین برای من نوشته و آن را به من تقدیم کرده و در صفحه ی اول کتابش هم نوشته تقدیم به کبالت و همه ی کسانی که باور دارند وسواس آخر راه نیس بلکه آغاز راه است، یک آغازِ قدرتمند. فوری سرچ کردم و فهمیدم که کتاب هم توسط نشر ملیکان ترجمه شده سریع کتاب را سفارش دادم. و باید در یک جمله بگویم  این کتاب فوق العاده  بود! 

و با خودم گفتم رسالت من به عنوان کسی که وسواس فکری عملی دارد این است که این کتاب را تقدیم کنم به تمام کسانی که وسواس فکری دارند تا ایمان بیاورند وسواس پایان نیس بلکه یک آغاز قوی ست. 

پ.ن: متاسفانه ترجمه ی کتاب زیاد راضی کننده نبود، اگر امکانش براتون هست می تونید نسخه ی اصلی کتاب رو گیر بیارید و بخونید.

اگر بخواهم برای این روز هایم تیتری انتخاب کنم، بلاتکلیفی را انتخاب می کنم.بالای صفحه، قرمز، درشت، خوانا. در حالی که قسمتی از من می خواهد معمار شود در عین حال قسمت دیگر می خواهد نویسنده شود. قسمت دیگری هم هست که می خواهد خواننده شود. قسمت دیگری هم می خواهد سر کلاس به درس گوش ندهد و صفر بگیرد. یکی دیگر می خواهد نقاش شود. و یکی هم گوینده ی رادیو. بدترین قسمت ماجرا هم آنجاست که همه ی این قسمت ها با هم شاششان می گیرد و داد می زنند «اول من.نخیرم! اول من. من اول گفتم. نه خیرم من اول گفتم.» همینطوری با هم دعوا می کنند تا اینکه هنر برنده می شود و می پرد توی توالت. اینگونه می شود که من تصمیم می گیرم هنر مند شوم.

همراه شو عزیز

این روز ها همه با هم کار های عجیبی می کنید.همه با هم شعر های کپی پیستی بدون منبع زیر پست های تان می گذارید. همه با هم برای مرگ فلان خواننده متاسف می شوید و هشتگ حمایت از حیوانات راه می اندازید.همه با هم لباس های گل گلی می پوشید و عنش را در می آورید. چون ایکس و ایگرگ طرفدار وای (فلان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ) اند، پس وای خوب است و همه با هم به وای رای  می دهید و دهانمان را با عکس های انگشت اشاره جوهری تان سرویس می کنید. همه با هم در حالی که برای خرید ماشین جدید نقشه می کشید پست علی کریمی را استوری می کنید. همه با هم عن کتاب های ایکس و ایگرگ را در می آورید و نگران منابع آب های زیر زمینی هستید. همه با هم سعی دارید خودتان را متفاوت نشان دهید در حالی که نمی توانید. همه با هم قرار بود کارهای بزرگی انجام دهید در صورتی که حال من را بهم زدید.

 

وقتی با هم دوست شدیم بستنی سالار میهن ۲۵۰ تومن بود. دوستیمون هنوز همونه با این تفاوت که الان بستنی سالار میهن ۲۵۰۰ تومنه!

زخم هایتان را عمیق نکاوید مبادا زخم تازه ای سر باز کند.

+توماس فولر

 

 

پ.ن:

زخم ها را بکاوید 

زخم پشتِ زخم

بعد می رسید به من

که در پس زخم ها برایتان دست تکان می دهم

و بوس آبدار می فرستم